RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com |
عید نوروز بود و من به همراه خانواده رفته بودیم عید دیدنی یکی از فامیلامون توی یکی از روستاهای شمال. اون سال عید من لباس هایی که خریده بودم به سالهای قبل خیلی گرون تر بود و مهم تر از همه اینکه خودم همشونو انتخاب کرده بودم! حالا با چی سنگ توالتو تمیز کنم ؟ نمیشه همینجوری ول کنم برم که؟ هاپو با اینکه حیوونه رو خرابکاریش خاک میریزه ، حالا کم مونده سوژه ی فک و فامیل دهاتی بشیم!! والاا چیکار باید میکردم؟ تو اون نیم وجب جا که اصلاً نمیشد خودتو تکون بدی باید تصمیمات بزرگ هم میگرفتی!!
وایییییییییییی چـــــندششش! خو چیکار باید میکردم ؟ مجبور بودم!!
کفشای نازنینم… نه…. ۹۰ هزارتومن خریده بودمشون!! ولی چاره چیه؟ یا دست یا کفش!
یه لنگه از کفشمو درآوردم و جوراب همون لنگه ی پامو هم درآوردم و نشستم!!! چجوری؟ با فلاکت هرچه تمام تر! چه استعدادی دارم در امر ساییدن سنگ دستشویی!!! وای کفشم….!! خدا بگم چیکارت کنه صاحبخونه قبلی (میزبان دیشب) معلوم نیست چه ذغنبوتی ریخته بودی تو غذا که هی اصرار داشت از روده ی ما بیاد بیرون اما حالا دل نداره از روی سنگ این کاسه توال کنده بشه! دستم دیگه عرق کرده بود ، زیر اون لامپ ۲۰۰ آویزون از سقف کوتاه توالت که دورش هم پشه جمع شده بود خودمم عرق کرده بودم! وای خدا اگه کسی تو این حالت منو ببینه! خدا خدا میکردم کسی به گیر کردن طولانی مدت من تو مستراح شک نکنه! والا شانس نداریم که ، “فک و فامیل…” هزارتا حرف و حدیث درمیکنن واس آدم. با این همه دک و پوزمون به چه مصیبت دنیوی ای گرفتار شدیم! فقط کم مونده بود توالت شور خویشاوندان دهاتی بشیم که به اون افتخار هم نائل شدیم! زمان دستم نبود و همش میترسیدم کسی بیاد و این وضعیت اسفناک و سخیف منو ببینه ،
احتمالاً حدود یه ربع داشتم میسابیدم! خو لامصب تو که میخواستی گیر کنی تو همون روده ی لامصــّـب گیر میکردی دیگه اه! خوشحالم که دمپایی ابری پا نبود وگرنه الآن بجای نوشتن این خاطره داشتم زیر ناخونامو تمیز میکردم…!
اگه از این مطلب خوشتون اومد روی عکس زیر کلیک کنید خداییش بزنید 1 دقیقه هم طول نمی کشه بزنید دیگه جون مادرتون زدید رو عکس یه صفحه باز میشه اونجا [vote] رو بزنید من که این همه مطلب میزارم بزنید دیگه
نظرات شما عزیزان: |
|